حسان بن ثابت
حَسّانِ بْنِ ثابِت، ابوالولید انصاری (د ح 50 ق / 670 م)، شاعر مُخَضرم (جاهلی و اسلامی) و صحابی پیامبر (ص).
حسان از قبیلۀ بنی مالک بن نجار خزرجی ازدی ظاهراً در نیمۀ دوم قرن 6 م در یثرب به دنیا آمد (ابنسلام، 87؛ عرفات، 1 / 11؛ فروخ، 1 / 325؛ بلاشر، 313). ابوالفرج اصفهانی در شجرهنامهای طولانی، نسب او را به یَعْرُب بن قَحْطان رسانده است (4 / 134). مادرش فُرَیعه، دختر و به روایتی خواهر خالد بن خنیس انصاری (در برخی منابع: خنس یا به تصحیف حبیش و قیس) از خزرجیان بود که در نخستین سالهای ظهور اسلام، پیامبر (ص) را درک کرد و ایمان آورد و حسان در برخی اشعار خود به نام وی اشاره کرده است (ابنقتیبه، 170؛ ابوالفرج، همانجا؛ ابوعبید، 1 / 171؛ ابنحجر، 2 / 63، 8 / 73؛ بغدادی، 1 / 227).
برخی کنیۀ او را ابوعبدالرحمان ابومضرب و ابوحُسام نیز گفتهاند، اما ابوالولید بیشتر شهرت داشته است (ابوعبید، همانجا؛ ابنحجر، 2 / 63؛ بستانی، 134).
حسان دو پسر به نامهای عبدالرحمان و صالح، و دختری به نام لیلی و نوهای به نام سعید (فرزند عبدالرحمان) داشته که همه شاعر و راوی اخبار و اشعار وی بودهاند. پدر و جد حسان را نیز در زمرۀ شاعران جاهلی به شمار آوردهاند. ازهمینرو، منابع کهن از خاندان حسان به عنوان اصیلترین و بزرگترین خاندان شاعرپرور یاد کردهاند (نک : مبرد، 1 / 127؛ ابنقتیبه، 172؛ نیز نک : مطلبی، 303؛ حسان ... ، 4). فرزندش، عبدالرحمان افزون بر اینکه از شاعران دورۀ اسلامی شمرده شده، محدث نیز بوده است و منابع کهن ضمن استناد به برخی احادیث منقول از وی، نام او را در زمرۀ تابعین و محدثان موثق آوردهاند (نک : مبرد، همانجا؛ ابنحجر، 5 / 31؛ حسنین، 12؛ بلاشر، 316).
منابع دربارۀ تاریخ وفات حسان میان سالهای 40، 50 و 54 ق اختلاف نظر دارند و بیشتر ــ برخلاف بلاشر (ص 314) ــ سال 54 ق را ترجیح دادهاند (ابنحبان، 13؛ ابنحجر، 2 / 64؛ ذهبی، تاریخ ... ، 2 / 277، سیر ... ، 2 / 522). به گفتۀ ابنقتیبه، حسان در اواخر عمر نابینا شد و در روزگار خلافت معاویه وفات یافت (ص 170؛ نیز نک : ابوعبید، همانجا؛ بغدادی، 1 / 228).
نویسندگان کهن حسان را از معمّرین دانسته، و برآناند که وی 120 سال عمر کرده و نیمی از آن را در جاهلیت و نیم دیگر را در اسلام گذرانده است (نک : ابنقتیبه، همانجا؛ ابوالفرج، 4 / 135؛ ابوعبید، همانجا). حتى دربارۀ پدر و جدش نیز گفتهاند که هر کدام 120 سال زندگی کردهاند (نک : ابنحبان، نیز ذهبی، تاریخ، همانجاها؛ قس: ابوالفرج، همانجا، که عمر پدرش را 150 سال دانسته است). ابوالفرج اصفهانی برای اثبات اینکه حسان 60 سال از عمرش را در جاهلیت سپری کرده، به روایتی از قول خود حسان متوسل شده که در آن آمده است: حسان 7 یا 8 ساله بود که کاهنی یهودی در یثرب از تولد پیامبر (ص) خبر داد و ابوالفرج چنین استنباط میکند که با توجه به اینکه پیامبر (ص) در 40 سالگی مبعوث شده و 13 سال را در مکه گذرانده، پس حسان در زمان هجرت پیامبر (ص) از مکه به مدینه، 60 یا 61 ساله بوده است (همانجا).
محمد بن اسحاق فاکهی نیز روایتی دارد که بیانگر عمر طولانی حسان است. براساس این روایت حسان ــ به گفتۀ خود ــ شاهد بازسازی کعبه و نصب حجر الاسود توسط عبدالمطلب و به یاری پیامبر (ص) در حدود سال 580 م بوده است (5 / 227- 228؛ نیز نک : مجلسی، 15 / 338، که بازسازی کعبه را 30 سال پیش از بعثت دانستهاند). اگر این روایت را درست بدانیم و حسان را در آن زمان دستکم 18ساله فرض کنیم (چون وی تقریباً 8 سال از پیامبر بزرگتر بوده)، با توجه به وفات وی در حدود سال 54 ق / 674 م، باید حدود 115 سال زیسته باشد. بنابراین همۀ روایات و شواهد حاکی از آن است که حسان نزدیک به 120 سال عمر کرده است. اما بسیاری از محققان معاصر این گونه روایات را در خور اعتماد ندانستهاند، زیرا منابع کهن افزون بر حسان، کسان دیگری را نیز معمّرِ 120 ساله به شمار آوردهاند. برخی محققان وفات وی را حداکثر در حدود 80 سالگی ذکر کردهاند؛ زیرا حسان اشعاری در مدح عمرو بن حارث غسانی که در حدود سال 610 م به حکومت رسیده، دارد و با توجه به سال وفات حسان (ح 660 م) اگر وی در 30 سالگی به بارگاه غسانیان راهیافته باشد، حداکثر میتوان گفت وی 80 سال زیسته است (مهنا، 8- 9؛ قس، عرفات، 1 / 11، که وی را در سال هجرت پیامبر (ص) حدوداً 50 ساله دانسته است). این محققان وفات حسان را در 660 م (یعنی 41 ق) ترجیح دادهاند (نیز نک : همو، 1 / 12).
در هر حال، تردید نیست که حسان بن ثابت از شاعران مخضرم است که بخشی از عمر خود را در دوران پیش از اسلام و بخشی دیگر را در دورۀ اسلامی گذرانده است. زندگی وی به خصوص در دورۀ جاهلی همچون سرگذشت بیشتر شاعران این عصر با افسانهها و روایتهای ساختگی در آمیخته است و اخبار، اشعار و اطلاعات مربوط به وی در دورۀ اسلامی نیز به دلایل سیاسی و مذهبی از گزند جعل و تحریف در امان نمانده است؛ زیرا وی شاعر پیامبر (ص)، راوی احادیث آن حضرت و از مدافعان سرسخت مسلمانان در مقابل مشرکان بوده و افزون بر آن در بسیاری از وقایع و حوادث سرنوشتساز همچون غزوات پیامبر (ص)، قتل عثمان، جنگ جمل و اختلافات و جنگهای میان معاویه و علی (ع) حضوری آشکار داشته است. ازاینرو، گروهها و احزاب متعدد برای تحریف و جعل اخبار و اشعار وی در تأیید اندیشههای خود و یا نفی رویکردهای مخالفان انگیزۀ فراوان داشتهاند. هر چند راویانی همچون ابوعمرو شیبانی و ابوزید انصاری ــ که اخبار و اشعار وی را در سدههای بعد گردآوری کـردهانـد ــ کوشیـدهاند بـا زدودن روایـات ساختـگی، اخبـار و اطلاعاتی درست از زندگی وی به دست دهند، ظاهراً در این کار توفیق چندانی نیافته و همچنان گوشههایی از زندگی و احوال شخصی و اشعار وی مبهم و غبار آلود است.
زندگی حسان را به پیروی از منابع کهن و با توجه به روایات موجود میتوان به دو دورۀ جاهلی و اسلامی تقسیم کرد:
الف ـ دورۀ جاهلی
از برخی روایات چنین برمیآید که خاندان حسان در دورۀ جاهلی از مقام و منزلتی والا برخوردار بودهاند و در رفاه و آسایش میزیستهاند. جد و پدر وی هر دو از اشراف و بزرگان مدینه به شمار میرفتهاند و در حل و فصل اختلافات قبیلهای نقش بسزایی داشتهاند. به روایت ابنسلام، دو قبیلۀ اوس و خزرج که سالها با یکدیگر در جنگ بودند، برای حل اختلافات خود از خاندان حسان کمک میگرفتند. چنانکه پس از جنگ «سُمَیحه» جدّ وی مُنذر بن حرام را حَکم قرار دادند و او میان این دو قبیله آشتی برقرار ساخت. حسان بارها در اشعار خود ضمن اشاره به این موضوع به اجداد خود بالیده و افتخارات آنان را برشمرده است (ص 87؛ ابوالفرج، 3 / 25-26، 39-42؛ عرفات، 1 / 13). اختلافات میان اوس و خزرج پیش از ظهور اسلام در اشعار حسان بن ثابت، مشهورترین شاعر خزرجیان و قَیس بن خَطیم از بزرگترین شاعران اوس انعکاس یافته است. هر کدام از این شاعران سعی داشتند تا ضمن برشمردن افتخارات قبیلۀ خود، زشتیها و بدیهای (= مثالب و مَساوی) قبیلۀ دیگری را در اشعار خود برشمارند و گاه برای رسوایی همدیگر از پا نهادن به حریم خصوصی یکدیگر نیز ابایی نداشتند؛ چنانکه حسان در اشعارش از لیلی، خواهر قیس به بدی یاد میکرد و متقابلاً قیس در ابیاتی آبروی عَمْره، همسر حسان را نشانه میرفت (بستانی، 134-135؛ هوار، 26).
حسان که نبوغ شاعرانهاش در دورۀ جاهلی شکوفا شده بود، با شاعران معروف آن روزگار همچون اعشى، خَنساء و نابغۀ ذبیانی مراوده و مشاعره داشت. حکایاتی دربارۀ روابط وی با اعشى و حضور آن دو در میکدهها و مجالس میگساری در منابع آمده است (نک : ابوالفرج، 167- 168؛ حسان، 6). به گفتهای حسان هر سال در بازار عکاظ (ه م) که پیش از آغاز مراسم حج تشکیل میشد، حضور مییافت و اشعارش را بر شاعران عرضه میداشت و به روایتی در آنجا با اعشى و خنساء و دیگر شاعران معروف جاهلی، اشعار خود را بر نابغه میخواند. به تأیید منابع کهن، وی مدتی را در دربار غسانیان در شمال، و لخمیان در شرق شبه جزیرۀ عربستان گذراند.
پیش از اسلام، امیران و کارگزاران دو امارت غسانی (تابع روم) و لخمی (تابع ایرانی)، بهترین خریداران مدایح شاعران بودند. ازاینرو، بسیاری از شاعران جاهلی برای مدح و ستایش آنان و برخورداری از جوایز و پاداشهای کلان به دربار آنان آمدوشد داشتند. بنا به برخی روایات، حسان بن ثابت، در دربار غسانیان شام، به مدح آل جفنه، آخرین ملوک غسانی پرداخت و از جوایز و هدایای آنان بسیار بهرهمند شد (ابنسلام، 88؛ ابنقتیبه، 170، 171؛ عرفات، همانجا).
حسان در دربار عمرو بن حارث غسانی (حک 587-597 م) با نابغۀ ذبیانی و عَلْقَمة بن عبده، معروف به علقمة الفَحْل که هر دو از مداحان غسانیان بودند، رقابت داشت. به روایت ابوالفرج اصفهانی، عمرو بن حارث که حسان را از خویشاوندان خود، و آبروی او را آبروی خود میدانست، وی را از درافتادن با نابغه و علقمه برحذر داشت و از او خواست پیش از آنکه آن دو با اشعار هجوآمیزشان آبروی وی را ببرند، به مدینه بازگردد (15 / 157- 158؛ نیز نک : اسکندری، 159). عمرو بن حارث افزون بر پاداشها و جوایزی که به او میبخشید، مقرری سالانهای برایش برقرار ساخته بود (نک : ابوالفرج، 11 / 27، 15 / 158؛ بستانی، 136؛ قس: ابن عبدربه، 2 / 13). روایتی دیگر بیانگر حضور حسان ابن ثابت، نابغه و علقمه در دربار جبلة بن ایهم، آخرین پادشاه غسانی است (نک : ابوالفرج، 15 / 157 بب ؛ نیکلسن، 52)، اما برخی محققان احتمال اینکه نابغه و علقمه حکومت جبلة بن ایهم را درک کرده باشند، بعید دانستهاند (نک : بستانی، همانجا).
به روایتی حسان یک سال نزد جبلة بن ایهم و سال بعد را نزد خانوادهاش میگذراند (ابوالفرج، 11 / 39، 15 / 170). جبله وی را بسیار عزیز و گرامی میداشت؛ چندان که سالها بعد در روزگار خلافت عمر و به روایتی در دوران خلافت معاویه ــ که حسان کهنسال و نابینا شده بود ــ هنوز او را از یاد نبرده و از دربـار روم هدایـایی برایش میفرستاد (نک : ابنقتیبه، همانجا؛ ابوالفرج، 15 / 168- 169؛ بلاشر، 313). حسان نیز متقابلاً الطاف غسانیان را هرگز فراموش نکرد و حتى در اواخر عمر خود حسرت روزهایی را میخورد که در دربار غسانیان گذرانده بود (نک : ابوالفرج، 15 / 169). محققان برخی از اشعار حسان بن ثابت را که در آنها تصویری از دربار غسانیان و به خصوص بارگاه جبلة بن ایهم به دست داده، از لحاظ تاریخی حائز اهمیت دانستهاند (مثلاً نک : نیکلسن، 53-54). حسان به برکت پاداشها و جوایزی که از امیران غسانی دریافت کرد، وضع زندگی خود را بهبود بخشید و در مدینه برای خود زندگی اشرافی ترتیب داد، چندان که افزون بر غلامان و کنیزان، گروهی از یهودیان مدینه ندیم و خدمتکار او بودهاند (ابوالفرج، 6 / 375-376؛ عرفات، 1 / 13).
همچنین حسان مدتی را در حیره، تختگاه آل منذر و در دربار ابوقابوس نعمان بن منذر چهارم (ح 600 م) گذراند. به روایتی پس از آنکه نابغۀ ذبیانی دربار نعمان بن منذر را رها کرد و در شام به غسانیان پیوست، حسان روانۀ حیره شد و مدتی را نزد نعمان سپری کرد و با مدایحی که به وی تقدیم داشت، از منزلتی والا برخوردار گردید. اما چون نابغه به حیره بازگشت، حسان دریافت که با وجود نابغه، وی در دربار نعمان جایگاهی ندارد. ازاینرو، دربار حیره را رها کرد و به مدینه بازگشت (ابوالفرج، 11 / 27- 28، 37- 39).
اشعاری که وی در دورۀ جاهلی سروده، افزون بر مدایحی که به قصد برخورداری از مواهب مادی به غسانیان و لخمیان تقدیم داشته، بیشتر در مضامین فخر و هجا ست: افتخار به قبیلۀ خود که در اشعار فراوانی به آنان بالیده است و هجو دشمنان قبیلهاش به ویژه اوس که در قصاید بسیاری آنان را مورد نکوهش قرار داده است. وی نسبت به قبیلۀ خزرج چندان تعصب داشت که به روایتی چون همسرش عمره، دختر صامت بن خالد از قبیلۀ اوس، قوم خود را بر قبیلۀ خزرج ترجیح داد، برآشفت و او را طلاق داد. حسان در ابیاتی به این امر اشاره دارد (نک : همو، 3 / 14-15؛ نیز نک : حسان، 3). حسان در مقدمۀ تغزلیِ بسیاری از قصاید خود برای زنی به نام شعثاء غزلسرایی کرده است (نک : ص 3) که به گفتهای همسر او دختر یکی از کاهنان یهودی مدینه به نام عمرو بن ماسکه (در برخی منابع: سلام بن مشکم) بوده است. حسان از وی دختری به نام ام فراس داشته که بعدها به همسری عبدالرحمان بن ام حکم درآمده است (ابوالفرج، 17 / 169-171؛ ابنحجر، 7 / 727؛ عرفات، همانجا).